این رویکرد مشارکتی چگونه بر فریلنسرها تأثیر می گذارد؟
یاماشیتا: فکر میکنم میتواند آزادکنندهتر و خلاقتر باشد. اما من همچنین فکر می کنم که وقتی به کار به عنوان چیزی در حال تکامل نگاه می شود، می تواند بی پایان به نظر برسد. با فریلنسرها، اغلب، شما به نوعی این درک را دارید که قبل از اینکه مشتری بتواند نسخه نهایی را داشته باشد، سه تکرار در این کار خواهید داشت. وقتی این تکرارها می توانند واقعا سریع باشند، یا زمانی که مشتری می تواند با کار بازی کند، تعیین این مرزها سخت تر می شود.
من فکر میکنم این چیزی است که ما شاهد تکامل آن خواهیم بود، و از بسیاری جهات Figma نیز چیزها را تغییر داده است، به این معنا که شما میتوانید مشتری خود را به فایل Figma دعوت کنید، و آنها میتوانند تکامل کار را تماشا کنند، برخلاف نگاه کردن به آن. یک پی دی اف یا عکس فوری به موقع
[در یک گردش کار مشترک] همدلی بسیار بیشتر و تفاوت های ظریف بیشتری در بحث ها وجود دارد. برای مشتری بسیار آسان است که بگوید «زیباترش کن»، اما وقتی آنجا هستند و می بینند که چگونه این کار انجام می شود، مشکل را کمی بهتر درک می کنند.
این می تواند به این معنی باشد که افراد زودتر اسناد را به اشتراک می گذارند زیرا همه می دانند که کار در حال انجام است. تمایل به اشتراکگذاری زودهنگام معمولاً چیز خوبی است، زیرا به این معنی است که ورودیها را سریعتر دریافت میکنید.
پس این ساختارهای سنتی رهبری را به کجا می کشد؟
یاماشیتا: از منظر فرآیند، شما هنوز هم قبل از اینکه چیزی به مرحله تولید برسد، نیاز به علامت گذاری دارید، اما چیزی که این فرهنگ برای آن اصرار دارد، این ایده است که لحظه نباید آنقدر مهم باشد. فقط به این دلیل که اگر متوجه شدیم چیزی کار نمی کند، پروژه ای امضا شده است، همیشه می توانیم آن را تغییر دهیم. این مدلهای ذهنی رهبران را تغییر میدهد، زیرا این درک وجود دارد که محصول حتی پس از بسته شدن میتواند تکامل یابد.
در عوض یک لحظه در زمان، شما شروع به دریافت نبض می کنید […] بنابراین بازخورد من در مورد آن یک لحظه در زمان نیست، بلکه این است که چگونه این پروژه را در حال تکامل فلسفه پشت آن می بینم، و اینکه آیا من با آن همسو هستم یا خیر. آن خط سیر من فکر می کنم که شرایط رهبری را تغییر می دهد.
همکاری بسیار شبیه به هرج و مرج به نظر می رسد؟
یاماشیتا: ما باید یاد بگیریم که چگونه آن هرج و مرج را مهار کنیم. من فکر می کنم که تکامل بعدی [این گردش کار] خواهد بود. فکر میکنم نسخههایی از آن را در داخل فیگما میبینیم و با کشمکشهای درونیای که در این دنیا داریم، جایی که بهعنوان یک رهبر، «بازنگری کار» برای من بسیار سخت است، این ایده که میتوانم چیزی را امضا کنم، به جز آینده. روزی که طراح میتوانست ایده بهتری داشته باشد و تصمیم بگیرد که آن کار را تکامل دهد، اما تا آن زمان من فایل را ترک کردهام و برداشتهایم را از موضوع پروژه دریافت کردهام.
بنابراین زمانی که یک تیم باید چیزی را در مقابل افراد قرار دهد تا مورد بررسی قرار گیرد بسیار نامشخص می شود، زیرا کار دائماً در حال تغییر است، برخلاف این مراحل بسیار دروازه ای که افراد به آرامی فارغ التحصیل می شوند.
این مبارزه داخلی است. دلیل اینکه این برای من جالب است این است که من هنوز آن را به عنوان یک مشکل حل نشده می بینم که همه ما در تلاش هستیم تا با هم آن را کشف کنیم، و همه باید به روشی بسیار متفاوت دوباره سیم کشی شوند.
قوانین ارسال دیدگاه در سایت